نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 971 )
ســوره 16 : نحـــل ( مـکّــی ـ 128 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 267 )
( قسمــت نـوزدهـــــم )
اسیــرانِ زمیــن
( جزء چهارد هــم صفحــه 274 آیه 70 )
بسم الله الرحمن الرحیم
وَاللّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَ مِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لاَ یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ
تفسیـــر لفظـــی :
و خدا شما را آفرید سپس [جان] شما را مى گیرد و بعضى از شما تا خوارترین [دوره] سال هاى زندگى [فرتوتى] بازگردانده مى شود به طورى که بعد از [آن همه] دانستن [دیگر] چیزى نمى دانند قطعا خدا داناى تواناست
تفسیـــر ادبی و عرفانی :
به زبان اهل معرفت و به ذوق این جوانمردان ؛
پست ترینِ عمــــــــــر آن است که ؛
بنده را در عنفوان جوانی ،
وقتی خوش و روزگاری مساعد و صحبتی نیکو بُوَد ،
چون چندی بر این حال بگذرد ،
آن گاه که او را فتـــــــــرتی روی دهد ،
روی به دنیــــا آورَد ،
و از مــال دنیـــا گــــــــرد آورَد ،
سالکانِ راه ، این را [ اَرذَلِ العُمر ] دانند !
نوشته اند که حضرت مصطفی (ص) در مورد عمر انسان فرمودند :
نوزاد تا به ادراک نرسیده ؛
آن چه کار نیـــــــک کند ؛
بهره ی پـــــدر و مـــــادر میشود ،
و اگر کار بـــــدی بکند به حساب آورده نمیشود !
چون به سن ادراک و رشد رسد و مسلمان باشد ؛
دو فرشتـه نگهبان اویند ؛
تا او را از آفت ها و بدی ها نگاه دارند !
و چون به سن چهـــــل رسد ؛
خداوند او را از سه بــــلا ایمــن دارد :
جنـون (دیوانگی) ، جــــذام (خوره) ، بَـــرَص (پیسی)
و چون به سن پنجــــــاه رسد ؛
کار های نیک او را دو برابــــر محسوب کند !
و چون به سن شصت سالگی برسد ؛
خداوند تــوبــــه ی او را بپذیرد ،
و چن به سن هفتـــــاد رسد ؛
اهل آسمان او را اجابت کنند ، و لبّیک گویند !
و چون به سن هشتـــاد رسد ؛
کارهای نیک او ثبت و کارهای بــــد او بخشوده شود !
و چون به سن نــــــــود رسد ؛
خداوند همه ی گناهان او را آمرزد ،
و او را شفیـــــع خانواده اش قرار دهد ،
و نام او نزد خداوند در دفتــر اسیرانِ زمین ثبت گردد !
و چون سن او به صـــــد سالگی برسد ؛
[ اَرذَلِ العُمـــــــر ] است !
و دیگر با داشتنِ دانش های پیش ، چیــــزی نمی داند !
عمل او نزد خداوند مانند زمان سلامت و صحت ، مقبول ؛
و گنــــــاه او در نامـــه ی عمــــل ثبت نمی شود !
الهــــــــــی ؛
این چه بَتَــــر (بدتر) روزی است ؟
ترسم که مرا از تو جــــز حسرت ، نــه روزی است !
می لرزم از این که نــــه اَرزم ! و از آن که نــــــه اَرزم چه ســـــــازم ؟
جز آن که می سوزم تا از این افتـادگی برخیـــزم ! از بخـــت خــود ، چـــــــون پرهیـــــــزم ؟
و از بودنـــــی کجـــــــــا گــــریــــزم ؟ و تــا چـــاره را چــــه آمیــــــــزم ؟ در هامـــون کجــــا گریـــــزم ؟
کــــریمـــــا ؛
دلِ من دریایِ حسرت است ! و تن مـــن مـــایــــه ی درد و غـــــم !
نیارم گفت که این همــه ، چـرا بهــره ی من ؟ نه دست رسد مـــــرا به معـــدن چــــــاره ی مــن !
مـــرا تـــا باشــد این دردِ نهـــــانی تـــو را جویــــم که درمانم تو دانی
برای سلامتی و خشنودی امـــام و مقتــــدا و مولایمان
قائـم آل محمّـــــد (ص)
و برای تعجیل در فـــرج مبــــارکشان
دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات
موضوع :